تنهایی
روز ها به رنگ شبها و شبها در سوز و گدازند
دلها در سینه و سینه جای عشق و عشاق است
سردی دست ها و پریدن رنگ ها نشان مرگ عشق نیست
در دوران وصال نشان جدایی نیست
در دوران حجران تنها دوست تنهایست
اگر فردا را در گرمی و روشنی روز ها ببینی
بدان که فردا چون امشب پر از تنهاییست
در دوران تنهایی دوست را پیدا کن
بدان قدرش را که همیشه در دل ماندنیست
از تنهایی نشان دوست بپرس که او هم تنهاست
بهترین دوست برای رسیدن در اینجا تنهایست
در این شبهای تیره و تار بیاب نشان روشنایی
که روشن نمی شود شبها مگر رفتن به سویش
پس بگیر دست تنهایی و برو پیش به سوی روشنایی
(برف)